ایران؟

وضعیت ایران چی میشه؟ هیچی. الان نزدیک به یک هفته است که اینترنت قطعه و تماس با ایرن هم، مگر یک دو نفری که یه سوراخی پیدا میکنن و بعد از ساعتها تلاش ممکنه فیلترشکن هاشون کار بکنه یا نکنه. و چه افقی پیش رو ایران هست؟ راستش الان دازم این رو اینجا مینویسم که یک جای پایی باقی بذارم که بتونم بعدا بهش برگردم یا به بقیه ارجاعش بدم.‏

مشکل اساسی ایران فرهنگ جامعه است، این چیزیه که ممکن نیست من با کسی بیشتر از 10 دقیقه حرف بزنم و متذکر نشم. تاریخ ایران 200-300 سال اخیر رو که میخونی و یا ایدداشتهای آدمها، سفرنامه های داخلی و خارجی  به خوبی واضحه که مشکل امرروز جامعه ایران رو در قاجار و پهلوی هم داشتیم. گاهی اوقات شکلش متفاوت بوده، مثلا در دوره قاجار عموم مردم نیازی به آزادی پوشش احساس نمیکردن، خودشون مسلمون های معتقدی بودند اما مثلا همون مقع هم با بهایی ها برخورد میشده  و روشنفکرها هم همینطور. اما در اینکه یک طبقه حاکم خودشون رو صاحب مال و جان تمام مردم میدونستن در تام این دوران مشترک بودیم. و این آیا یک فرهنگ وارداتی است؟ یا به ریشه های خودمون برمیگرده؟  مربوط به کم‌کاری حکومتهاست یا کم کاری مردم؟

بعد میرسیم به داستان حکومت ها، مثلا در زمان تغییر قاجار به پهلوی، حتی نخبگان جامعه مطمئن بودن که  دموکراسی و جمهوری برای ایران زوده، پس فقط دنبال یک شاه بهتر بودن. بعد در دوره 1357 همه مطمئن بودن که شاه و سلطنت نمیخوان و جمهوری میخوان، جمهوری خلق کمونیستی هم که نمیخوان پس به محض اینکه خمینی جمهوری اسلامی رو گذاشت جلوشون گفتن آففرین، همینه . بعد ولایت فقیه چطور توی مغز  ایرانی نشست؟ به سادگی. محمدرضاشاه در طول دوران سلطنتش مدام این ایده رو تقویت میکرد که یکی باید اون بالا باشه و وزیر و وکیل برای مردم کار نمیکنن و یکی باید باشه که دستورات همایونی صادر کنه و  دلش برای مردم بسوزه و استراتژی رو مخص کنه. از اون طرف انتخابات کاملا نمایشی انجام میشه و مردم اعتمادشون رو به سیستم دموکراسی از دست میدن و باز برمیگردن به آغوش همون دیکتاتوری که حق انتخابش‏ون رو سلب کرده. ‏

یک مشکل اساسی امروز جامعه ایران چیه؟ اینکه هیچ سرمایه اجتماعی نداره. یعنی چی؟ یعنی اینکه آینده ایران رو قراره کی بچرخونه؟ کدوم تفکر؟ اصلاح طلبان داخلی به شدت تخریب میشن ، از طرفی به شدت هم به نظام وابسته هستند ، به صورت  فامیلی یا اعتقادی ، خاندان پهلوی که شبیه جوک میمونن و بقیه اپوزوسیون هم که حتی نمیتونن سر زمان جمع شدن جلوی سفارت ایران در  لندن  به توافق برسن؛ چه برسه به اینکه بخوان حکومت راه بندازن. از طرفی اختناق سیاسی انقدر ایران طولانی بوده که اصلا میانگین انسان ایرانی توانایی فهم سیاسی خواسته های خودش رو هم نداره. یعنی مثلا نمیدونه که با این علائقی که داره در یک دنیای  آزاد باید به کدوم حزب  رای میداده. آخرین اطلاعات سیاسی که داره مربوط به اوایل قرن بیستم و نبرد فاشیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و اولیگارشی بوده. ‏

همه اینها رو مرور کردم تا بگم هیچ راه نزدیکی به سعادت در جلوی ایران نمیبینم و به قول نامجو : دور ایران رو تو خط بکش ، حتی اگر داخلش هستی. ‏

بیان دیدگاه