دختر ها

میدونین فرق اساسی دخترهای بعضی از شهرهای کوچک با دختر های تهرانی و بعضی شهرهای بزرگ چیه؟

خیلی ساده است.

اونا هنوز به دیده شدن مارک شرتشون موقع خم شدن، حساسن.

احتمالن با دو تا قرص ضد حساسیت خوب میشن.

;|+| نوشته شده در ;جمعه پنجم مرداد 1386ساعت;13:35 توسط;فرشاد; |;

سفر

سلام. این هفته یک مسافرت طولانی داشتیم. تهش رسیدیم به مشهد. اگه فکر میکنین زیارت رفتیم، کور خوندین. آخه ما رو امام نطلبیده بود. داییمون طلبیده بود. ما هنوز توی سایت خدا و اولیاش رجیستر نکردیم. آخه التزام عملی نداریم ، دلمون هم نمی خواد داشته باشیم. اینجوری خیلی بهتره. هر دو طرف راضی هستند. مگه طرفی که خودمون در ذهنمون می سازیم ، حق داره نا راضی باشه؟ ;|+| نوشته شده در ;جمعه پنجم مرداد 1386ساعت;13:31 توسط;فرشاد; |;

زندگی سگی

این موقعیت رو تصور کنید :

یک کتاب تازه بر میدارید. از صفحه اول شروع می کنید به خواندن.; کتاب توسط راوی اول شخص روایت میشود. دارد رابطه خودش را با یک نفر توضیح میدهد. چند صفحه که جلو می روید می بینید چقدر رابطه ی راوی با فرد مورد نظر شبیه رابطه ی شما با یکی از دوستانتان است.

حادثه اونوقتی اتفاق میفته که در صفحه ۲۵ متوجه می شوید ، راوی یک سگ است و دارد راجع به صاحبش صحبت میکند.

برای من دیشب پیش اومد. حسش انقدر بد بود که برای هیچ کدومتون( حتی تویی که خودت میدونی )آرزوش نمیکنم.

;

;|+| نوشته شده در ;جمعه بیست و نهم تیر 1386ساعت;21:10 توسط;فرشاد; |;

یکی از هزاران نکته ای که نیچه به جای بقیه بشریت بهش فکر کرده اینه:

انسان بزرگترین اشتباه خدا بوده یا خدا بزرگترین اشتباه انسان.

به نظر من قسمت دوم صحیح تره. چون تاریخ نشون میده تا قبل از اومدن انسان هیچ اثری از خدا در جهان نبوده.

البته همه می دونیم که توجیه این نکته; هم خیلی راحته. میشه گفت بوده ولی از شدت تواضع خودشو نشون نمی داده.

;ما که تکلیفمون مشخصه، ولی اونایی که فکر میکنن خدا هست ، اون روز که متوجه اشتباهشون میشن ، خیلی وحشت خواهند کرد.

چیزی که همیشه هست انسانه.

درود بر روح مرحوم ژان پل سارتر

;|+| نوشته شده در ;پنجشنبه بیست و هشتم تیر 1386ساعت;1:50 توسط;فرشاد; |;

اونایی که فیلمهای جیمز باند رو دیدن ، امکان نداره باور کنن » هاله اسفندیاری » یک جاسوسه بوده است. چه شباهتی بین; هاله و اون معشوقه های حیمز باند هست؟

;|+| نوشته شده در ;پنجشنبه بیست و هشتم تیر 1386ساعت;1:40 توسط;فرشاد; |;

نمیدانم; شرابها بد شده یا ما ذائقه مان را از دست دادیم.

آن;۱ بطری شرابی که در تولد ۱۸ سالگی باز شد، هم گیراتر و هم دلنشین تر بود

;از۴ بطری;امسال.

عکس ها ی ۱۸ سالگی نشان میدهد ما فرق کرده ایم.

;بطزی Fransoi Dulac; هنوز همان شکلی است.

;|+| نوشته شده در ;دوشنبه بیست و پنجم تیر 1386ساعت;1:34 توسط;فرشاد; |;

روزها میگذرد. به همین سادگی و ما پیر میشویم.

به هیچ کس نگفتم چند ساله میشوم.

گفتم که چون ۲-۳ سال اولش رو یادم نمیاد ، باید بیشتر تحقیق کنم.

انقدر پیر شده ام که دیگر کسی سر این موضوعات بی اهمیت بهم گیر ندهد.

آهنگ forever young; را هر چند وقت یکبار گوش میکنم.

چقدر دوست داشتم دوریان گری باشم.

کاشکی…..

;|+| نوشته شده در ;دوشنبه بیست و پنجم تیر 1386ساعت;1:15 توسط;فرشاد; |;

خبر جدیدی که بهم رسید خیلی خنده دار اومد به نظرم.

عشق دوران بچگیم ، بچه دار شده. اینو مامانش با لبخند بهم گفت.

بعد اضافه کرد: اسمشم گذاشته فرشاد. و خندید. گفت;;قصدش این بوده که همیشه با یه فرشاد بازی کنه. اینم مامانش گفت و خندید.

من اما مانده بودم که بخندم یا چی.

یاد بچگیها به خیر.

;|+| نوشته شده در ;جمعه بیست و دوم تیر 1386ساعت;2:3 توسط;فرشاد; |;

مسابقه

اگه گفتین توی این عکس کیا هستن؟ ممکنه سه تاش رو حدس بزنین ولی چهارمی رو عمرن. به برندگان جوایز نفیس هم میدهیم. فر صت رو از دست ندهید.

;|+| نوشته شده در ;پنجشنبه بیست و یکم تیر 1386ساعت;17:32 توسط;فرشاد; |;