ممكن است شما هم از كساني باشيد كه بنا بر يكي از دلايل زير ميخواهيد رأي ندهيد. چند دقيقه وقت بگذاريد و چند خط زير را بخوانيد:
توجيه بي عملي سياسي :
اين روزها با توجه به در پيش بودن انتخابات رياست جمهوري كه براي بار دوم در سالهاي پس از انقلاب نتيجه ي آن تغيير سمت و سوي سياستهاي كلي كشور است بي نظري و عدم شركت در انتخابات يك مفهوم بيشتر ندارد و آن اينكه با وضع موجود مخالفتي نداريد. سوال پيش رو بسيار واضح است. وضعي وجود دارد كه در آن گرفتار شده ايم و بيم آن ميرود كه هر روز بر سختي اين وضع افزوده شود. اگر مخالفتي با وضع موجود هست، راه انتخابات باز است و با رأي دادن به كسي كه وعده ي خارج كردن كشور از وضع موجود را داده است و توانايي آن را هم دارد، ميتوان كشور را در مسير صحيح قرار دارد.
تجربه به ما نشان داده است كه اين تغيير مسير ممكن است و ايران ميتوادن به عنوان يك كشور تأثيير گذار در امور بين الملل نقش داشته باشد ، همانگونه كه در دولت اصلاحات مشاهده كرديم.
شركت نكردن آگاهانه در انتخابات= مبارزه ي منفي ؟
اين روزها بحثهايي در بين همسالان من در ميگيرد مبني بر اينكه تحريم انتخابات به عنوان يك رويكرد اخلاقگرايانه و به تعبيري مبارزه ي منفي ، رفتاري صحيح و بي اشكال است.
لغت مبارزه ي منفي از كجا آمده است؟ گاندي، انقلابي بزرگ هند اولين بار در مبارزات خود براي بيرون كردن انگليسي ها از هند به كار برد. حال ام در كشور ما چنين مبارزه اي وجود دارد؟ آياي ما مخواهيم احمدي نژاد و طرفدارانش را از كشور بيرون كنيم؟ در نهايت بايد پذيرفت كه آنان هم ايرانياني هستند كه به اندازه ي ما حق حيات در اين كشور دارند و ميتوانند رأي دهند. ممكن است اقليت باشند اما، با شركت نكردن اكثريت در انتخابات، تبديل به يك اكثريت كاذب ميشوند.
انتخابات سال 1384 را در نظر بگيريد، آقاي احمدي نژاد با 17 ميليون رأي رئيس جمهور شد در حاليكه 18 ميليون نفر اصلا در انتخابات شركت نكرده بودند. دورتر از آن ، در انتخابات مجلس ششم آقايا حداد عادل با 400 هزار رأي، آخرين نماينده ي تهران شد و در انتخابات مجلس هتم با همان 400 هزار رأي نماينده اول. طرفداران ايشان افزايش پيدا نكردند، منتها كسي به رقبايشان رأي نداد.
آيا وضع از اين بدتر نميشود؟
بررسي تحولات كشورهايي كه در زمينه ي حكومت به ايران شباهت زيادي دارند به ما نشان ميدهد كه امكان دارد وضع از اين بدتر هم بشود. كشورهايي مانند ليبي، مصر، سودان، ونزوئلا، كره ي شمالي و ميانمار. در اين كشورها نظامهايي ابتدا با رأي اقليت به قدرت رسيده اند و سپس با از بين بردن سازو كارهاي دموكراتيك حكومت خود را مادام العمر كرده اند. اين اتفاقی است كه در كشور ما هم چندان دور از انتظار نيست. در همين يك سال گذشته، دو تن از دوستان آقاي احمدي نژاد يعني آقايان چاوز و مورالس با تغيير قانون اساسي رياست جمهوري خود را مادام العمر كرده اند. به غير از تحولات سياسي با خودتان بيانديشيد كه عادي شدن تورم 25% سالانه و گراني روز به روز قيمتها در درازمدت چه بلايي به سر ايرن خواهد آورد. همچنين سياست خارجي منفعلانه و به دور از عقلانيت دولت نهم چه انزاوايي را بر كشور تحميل خواهد كرد؟ آيا واقعا ميخواهيد بنشينيد و نگاه كنيد؟
ما رأي ميدهيم ولي حكومت هر كه را ميخواهد از صندوق در مياورد.
با خودتان فكر كنيد. كمي به عقب برگرديد، انتخابات دوم خرداد 76 و انتخابات مجلس ششم. آيا واقعا حكومتي كه شما تعريف ميكنيد علاقمند به 8 سال رياست جمهوري آقاي خاتمي بود؟ يا از نطقهاي پيش از دشتور مجلس ششم كه اساس استبداد را به لرزه مي افكند راضي بود؟ حتما ميخواهيد بگوييد كه همه ي اينها سوپاپهاي اطميناني بوده اند كه حكومت خودش طراحي كرده است پس چرا در انتخابات مجلس هفتم همين سوپاپها رد صلاحيت شدند؟ بيشتر فكر كنيد. آيا حكومتي كه سابقه ي اعدام دسته جمعي زندانيان سياسي خود را در پرونده دارد واقعا به سوپاپ نياز دارد؟ آيا فكر ميكنيد آمريكا و متحدانش با تجربه ي حمله به عراق هيچ وقت حتي فكر حمله هاي برق آسا را هم به ايران در ذهن خود ميپرورانند؟
واقعا منتظر چه كسي هستيد براي نجات ايران؟ براي نجات كشوري كه هيچ كس مثل شما دوستش ندارد چه كسي بهتر از خود شما؟
;|+| نوشته شده در ;پنجشنبه هفتم خرداد 1388ساعت;16:13 توسط;فرشاد; |;