۱- یک سایت جالبی پیدا کردم به نام همکلاسی ها که بدل از نمونه های خارجی می توانید همکلاسی های دوران تحصیلتان را پیدا کنید. می دونین چه کیفی داره عشق دوران نوجوانیتان را پیدا کتد؟ منظورم البته خود پسره نیست ( شاید هم برای بعضی ها باشد) ، مادران و خواهران گرامیشان مدنظرم هستن. برای من که خیلی لذتبخش بود.

۲- محرم شروع شده، به اینجا و اینجا حواله تان میدهم.  

۳-  صد سال دیگر هم که بگذرد، تصور قیافه ی دختری که باهاش ارتباط قلمی یا تلفنی داری فقط ، لذت عجیبی دارد.

۴- راجع به غزه نظر خاصی ندارم. به سخنرانی اوباما حواله تان میدهم. مخصوصاْ شماهایی که از جنگ طلبی بوش و صلح دوستی اوباما حرف میزدید و وبلاگستان را کرده بودید کاباره تهران از شدت شادی و هیجان.

اول پاراگراف بالا دروغ گفتم ، نظر دارم. غزه نتیجه ی دموکراسی است. مردم فلسطین حماس را به عنوان دولت انتخاب کرده اند و مردم اسرائیل حزب کادیما را. حالا این دو تا به نمایندگی از ملتهایشان با هم میجنگند. به من و شما هم هیچ ارتباطی نداره.

;|+| نوشته شده در ;چهارشنبه یازدهم دی 1387ساعت;1:10 توسط;فرشاد; |;

 

۱- دنیا وارونه شده، آخرالزمان فرارسیده. برای کاهش ساعات حضور والدبن گرامی در منزل ، پدر را ترغیب به فراگیری ساز سه تار کردیم و مادر را به عملی کردن رویایش که نقاش شدن بود مجبور. امروز مادرم را بردم برای خوش تخته شاسی و پاستل و گوآش و اینجور خرت و پرتها را بخرد. از شنبه می رود کلاس.

فکر کن، هفته ی دیگه باید برم دمِ درِ  کلاس نقاشی دنبال مامانم!!

۲- هیچ فکر کرده اید تا حالا ؟ اگر خدا بود و یکی هم بود آن وقت کسی میگفت «خدای ِ من» ؟

;|+| نوشته شده در ;سه شنبه دهم دی 1387ساعت;0:2 توسط;فرشاد; |;

گل واژه تلاوت می کنیم.

 

و دخترانی خلق کردیم با امکان وجود تایمر در رابطه های دوستی. روزی زمستانی، به  ناگهان از شما می خواهندکه یا به خواستگاریشان بروید یا قید آنها را بزنید. و این کفاره ی گناه  شما است که در جوانی  با پرده ی عشاق دلخسته تان به صورت » بزن و در رو » رفتار میکردید. باشد که آدم شوید.

و ما بر هر امری  قادریم ، به خصوص در امر سوزاندن کون شما.

;|+| نوشته شده در ;جمعه ششم دی 1387ساعت;21:44 توسط;فرشاد; |;

انسان

 

دو تا مطلب خوندم شاهکار، تمیز. لینکش رو میذارم که شما هم بخونین حال کنین.

بفهمین که آدمی که شکنجه میکنه ، حمله ی انتحاری میکنه یا هر کثافت کاری دیگه ای ، طبق شرایط وجودی انسان داره عمل میکنه ، حیوانی رفتار نمیکنه، اتفاقاْ کاملاْ انسانی برخورد میکنه. تا کی میخواین پز بدین که انسان اشرف مخلوقات است؟

۱- آزمایش میلگرم

۲-تجربه ی زندان استنفورد

۳ و ۴و و۵ و ……  : کوی دانشگاه ۱۸ تیر، قتل های زنجیره ای،قتل  سربازان پاسگاه سراوان ، حمله ی مردم به فروشگاه شهروند حکیمیه و …….

;|+| نوشته شده در ;پنجشنبه پنجم دی 1387ساعت;1:38 توسط;فرشاد; |;

ِDead Man

 

پاک کردن اسم آدمِ مرده از لیست کانتکت های تلفن همراه از تشییع جنازه اش دردآور تره.

این بار ِ دوم بود توی این ۶سال.

پ.ن : مهندس خسته راهنمایی کرده که در استادیوم آزادی هم میشود قانوناْ ایستاده شاشید. عدم اطلاع ِ من ناشی از عدم علاقه ی من به بحث شیرین فوتبال میباشد.

;|+| نوشته شده در ;چهارشنبه چهارم دی 1387ساعت;1:42 توسط;فرشاد; |;

قضاوت

 

۱- اصغر؟ من و تو چند ساله با هم دوستیم ؟ هان؟ ۱۵ سال؟ آره دیگه از اول راهنمایی، میخوام یه چیزی بگم جونِ اصغر  قول بده ناراحت نشی، قول؟ فکر بدی هم نکنی درباره ام ها، قول؟ من از همون دفعه اول که مامنتو دیدم، دلم میخواست یه تریپ باهاش …. .

۲- یکی از جذابیت های کافه نادری برای من همیشه این بود که آدم (مرد ) می تونه اونجا به صورت قانونی ایستاده بشاشه. امروز که بعد از ۶ ماه رفتم دیدم دستشویی ها بازسازی شده و امکان انجام این تفریح مردانه ی لذتبخش از دست رفته. پس چی هی تو روزنامه ها می نویسن کافه نادری رفته جزو میراث ملی؟ اینه شعار حفظ بناهای تاریخی؟ یعنی حالا هر وقت هوسمان کرد قانوناْ ایستاده بشاشیم باید ۱۲۰ کیلومتر تا » مجتمع توریستی بین راهی ِ مهتاب » بریم؟ هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.

۳- بوس گنده.  

;|+| نوشته شده در ;دوشنبه دوم دی 1387ساعت;22:22 توسط;فرشاد; |;

یکم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی

 

۱- خیلی ناجور  است. ترسهای دوران کودکیم انقدر ضایع است که جرأت نمی کنم پیش هیچ روانشناسی برم، مبادا یهویی بی خبر هیپنوتیزم کنه منو و وقتی چشم باز کنم توی یک بیمارستان روانی خودمو ببینم.

۲- دیشب انگار تمام وبلاگهایی که من میشناختم به بهانه ی یلدا آپ شده بودن. واقعاْ از عید نوروز انگار مهمتر شده. به موازات اینکه جمهوری اسلامی روزهای عزاداری رو جدی کرده ، مردم هم در حرکت خودجوش همه ی روزهای نسبتاْ شاد رو عید اعلام کرده اند. از جمله یلدا ، چهارشنبه سوری، سیزده بدر، و مهمترینش ولنتاین. من که جواب اس ام اس های تبریک این روزها رو نمیدهم اصولاْ.

۳- آقا خیلی اتفاق جالبی افتاده. کلی از مراجعان وبلاگم ، بدبختهایی هستن که در اینترنت کلمات سـ** کصی جستجو کرده اند. واقعاْ از این که موجب اتلاف وقتشون میشم شرمنده ام. البته اینها فقط مُشتی ایرانی-نما هستند، مردم غیور ما که دنبال اینجور چیزها نیستند، فقط کار و تلاش و خانواده.

;|+| نوشته شده در ;یکشنبه یکم دی 1387ساعت;23:51 توسط;فرشاد; |;

16-

 

فیلم سینما چهار را دیدید؟  اسمش یک چیزی بود در حدود چرخش دوباره . چنان زیرش علامت ۱۶- گذاشته بودن که من ۱ ساعت تمام منتظر بودم زنه پیرهنش رو دربیاره ولی تا آخرش هیچ اتفاق جذابی نیفتاد.

;|+| نوشته شده در ;جمعه بیست و نهم آذر 1387ساعت;23:14 توسط;فرشاد; |;

به من بگو چرا ؟؟؟

 

دقت کرده اید آیا اصلا ؟؟ این تبلیغهای» ایرانسل » و قبل از آن » سیا ساکتی »  را ؟ جامعه ی مردان ایرانی را قبل از ازدواج همــ*جنس*گرا معرفی می کنند. یعنی تا روز عروسیشون فقط دوستِ پسر دارند . بعد یهو منقلب می شوند و زن می گیرن. همچین یهویی.

;|+| نوشته شده در ;جمعه بیست و نهم آذر 1387ساعت;0:55 توسط;فرشاد; |;

شانس

۱- خدا نکنه یکی از ۸ تا بچه ی اکبر آقا باغبون محل دکتر بشه . بعد تمام پدر و مادر ها تا ۱۲ نسل برای بچه هاشون اینو مثال میزنند و هیچ اشاره ای به بقیه ۷ تا بچه ی اکبر آقا و بچه های بقال محل و بچه های دکتر محل و بچه های هزاران نفر دیگه که دکتر که نشدن هیچی ، هیچ گهِ دیگه ای هم نشدن اشاره ای  نمیکنن.

۲- برای اینکه یک دکتر نباتی یا گیاهی یا دعایی موفق بشید، فقط لازمه شانس بیارید و یکی از بیمارها خوب بشه. که اتفاق عجیبی هم نیست . بعدش هر کی بخواد شما رو به نفر بعد معرفی کنه همون یک مورد رو مثال میزنه و پیش خودش حساب نمیکنه که از بین ۱ میلیون مریض شما یکیش فقط خوب شده . این اتفاق البته در بیمارستان هم میافته و گاهی اوقات بعضی سرطان ها (غیر از سرطان های خون و اعضای داخلی ) هم به خودی خود متوقف میشوند. اگر کسی ادعای انرژی میکنه یک نفر مبتلا به ایدز رو معالجه کنه خوب.

۳- خلاصه اش این که ما جماعت ، وقتی برنده میشویم هیچ اعتقادی به شانس نداریم. شانس را فقط برای کسانی قائل هستیم که ما را می بازانند و خودِ نامردِشان برنده می شوند.

;|+| نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و هفتم آذر 1387ساعت;20:49 توسط;فرشاد; |;