خواب دیشبم خیلی درگیر رنگ بود. شاید تا حالا هیچوقت توی خواب انقدر رنگ موضوع نبوده یا دقت نکرده بودم. بخش اول خواب یک ماشین اسپرت قرمز وجود داشت که انگار مال بابام بود ولی من داشتم رانندگی میکردم. و موقع پارک کردن گوشه ماشین رو مالوندم به یه جایی توی پارکینگ؛ ماشین یه چیزی مثل کامارو بود و خیلی کشیده بود و برآورد درستی از اینکه سرش کجاست نداشتم. حالا الان مغزم ترکید، چون اولین تداعی که داشتم همین الان رنگ قرمز زعفرون و زرشک بود. که زنم پریروز برای ته چین درست کردن با خودش برده بود. مغز کثافت عجیبیه واقعا. ‏

بعد خواب دیدم که فرهاد جایی بود، مثلا شهرستانی در غرب برای کار و مسابقه و اینا و یک آگهی فروش تفنگ برای من فرستاد که مثلا با 25 یا 27 میلیون تومن میشد یک رایفل حسابی با دوربین و رنگ استتار زمستانی خرید. و من سفارش دادم. همینطوری هم روی کولم بود کلا و پیش اومد که توی خیابون به چندتا دزد و آدمربای مسلح هم شلیک کردم. بعد ولی رفتم یک جایی مثلا فکر کن حوالی میدون فردوسی تهران که وسایل شکار و اینا میفروختن و اونها خیلی از دیدن تفنگه کف کردن؛ گفتن بیا بریم شکار و اینا، من گفتم که شکار نمیکنم چون اعتقاد ندارم به شکار؛ اونا گفتن پس خریدی برای چی؟ کفتم که چندتا آدم بد رو کشتم صبح تا حالا و مثلا میتونم برم توی جنگل و میوه کاج بذارم به عنوان نشونه و بزنم. بعد یکیشون تفنگم رو برد بیرون که امتحانش کنه؛ توی فکرم این بود که میره توی یه جنگلی و یه حیوونی رو شکار میکنه ولی لازم ندیدم که جلوش رو بگیرم. یعنی انگار با اینکه خودم دل شکار کردن رو نداشتم ولی نمیخواستم جلوی کسی رو بگیرم. ‏

شکل فرمی خوابم، تفنگ و ماشین اسپرت از اتفاقات همین دیروز اومده؛ رفتیم مهمونی و اونجا همیشه یه شورلت کاماروی مدل دهه 1980 پارکه که خیلی جذابه. تفنگ هم از اینجا اومد که تبلیغ یه بازی موبایلی رو دیدم که اسنایپر بود و خوشم اومد از بازیه؛ دانلودش نکردم ولی فکر کردم که از بازی ها قبلی کیفیتیش بهتره به نظر. رنگ قرمز ماشینه از زعفرون و زرشک بود ولی رنگ سفید تفنگه رو الان تداعی ندارم ازش. ‏

بیان دیدگاه