محمد باهری

مدتهاست که کتاب یادداشتهای روزانه اسدالله علم رو دست گرفتم و شبی چند صفحه میخونم. شاید بهترین چیزی باشه که راجع به ایران خوندم. خاطرات رفسنجانی هم چنین حسی داشت در ابتدا اما خاطرات علم قابل مقایسه نیست چون تقریبا هیچ سانسوری درش نشده مگر جاهایی که نخواسته حرف بزنه وگرنه اگر موضوعی رو اشاره کرده کامل بیان کرده.‏

محمد باهری کیه؟ معاون علم در نخست وزیری و بعد در وزارت دربار ، دکترای حقوق از فرانسه مدت طولانی وزیر دادگستری و حالا دار در پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد گوش میکنم به حرفهاش و خاطراتش از زندگی و کارش؛ تاریخ ضبط مصاحبه در  سال 1363 هست و 6 سالی از انقلاب میگذره و جمهوری اسلامی مستقر. ‏

از علائم این استقرار چیه؟ اینکه بسیاری از آزادی های زنان ازشون گرفته شده و حجاب اجباری شده و چادر و اتوبوس زنانه مردانه و سلف سرویس و مدرسه و دانشگاه و فلان و محمد باهری چی میگه؟ قشنگترین تحلیل رو داره! میگه که زنان ایران برای این حقوق زحمت نکشیدن، نجنگیدن، بهشون اعطا شد قبل از اینه حتی نیازش رو حس کنن، میگه اونوقتی که حق رای به زنان داده شد این مطالبه عمومی که هیچ حتی مطالبه زنان طبقات بالا هم نبود و بعد تمام این حقوق شد مثل غذایی که به بچه موقع سیری میدی و هیچ میلی بهش نخواهد داشت. ‏ از روزی میگه قبل از انقلاب که در دانشگاه تهران دانشجوهای دختر به مختلط بودن سفا داشنگاه اعتراض کردن و جدا ردن غذا خوردن زنان و مردان رو و چقدر افسوس میخوره. حرفش بسیار درسته. ‏

و چقدر ما در تمام زندگی از همین وقت نشناسی دنیا ضربه خوریم و یا شاید هم استفاده کردیم و لذت بردیم. چیزهای خوبی به دست آوردیم در زمانی که  لازم نداشتیم و نیازش رو حس نکردیم، در زمانی که اصلا بلد نبودیم استفاده شون کنیم و در کمال بی لیاقتی از دستشون دادیم. خوبی فراموشکاری انسان اینه که ممکنه الان بعد از 15 سال حتی یادش نباشه داره از چی حرف میزنه. ولی کیه که از این بی لیاقتیها نکرده باشه؟

باشه، تو خوبی. مرتیکه عن

بیان دیدگاه