مهمان عزیز آید و زن زاید و غیره

یهو از 10 روز پیش همه چیزهای زندگی تلاش کردن شکل خودشون رو عوض کنن. یعنی دقیقا در روزی که شش ماه دوم اقامتمون در این شهر میگذشت و داشتم آماده میشدم که روش جدید زندگی رو شروع کنم یهو یک پیشنهاد وسوسه انگیز کاری هم بهم میرسه و فلان. حالا دارم تلاش میکنم که بعد از 6 ماه بیکاری همزمان دوتا کار رو بکنم. ‏

برای اون کار اول دارم یک دوره بین المللی میگذرونم که چون در ایران برگزار نمیشه تقریبا یک سوم کلاس ایرانی هستن. خیلی برام عجیب بود این برخورد، یعنی انتظارات عجیبی داشتم و واقعا هم خیلی بیراه نمیرفتم. آدمها عجیبن یعنی تلاش مییکنم که نگاه نژادی نداشته باشما اما خب کاریش نمیشه کرد. یه چیز جالبی که بهش برخوردم این بود که زنهای کلاس محجبه و بی حجاب هستن، تقریبا همه از خانواده های مسلمان. بعد محجبه ها همه دستهای شیو شده دارند و آرایش و بی حجاب ها بدون آرایش و غیر از یکی شیو نکرده هستن. واقعا باید روی ماجرای رابطه ی حجاب و کالا انگاری زنان بحث و بررسی کرد. دیدی این تبلیغات دولتی حجاب رو در ایران؟ که میگه شکلات اگر جلد نداشته باشه مگس روش میشینه؟ همون داستان اینجا هم تکرار شده. غمگینه اما راستش. ‏

بیان دیدگاه