یک خبرنگار انگلیسی اخیرا گفته است وقتی سالها قبل با میرحسین ملاقات داشته، فکرش را نمیکرده که او چنین مرد بزرگ و آزادیخواهی باشد. خواستم بگویم ما هم نمیدانستیم چنین آدمهای بزرگی در کشور داریم. نمیدانستیم موسوی نه تنها کسی است که برای اولین بار به رئیسجمهور دروغگو میگوید ساکت شو!، بلکه تنها کسی است که پس از سی سال به بیعدالتی در بالاترین سطح کشور نه خواهد گفت. نمیدانستیم که سالها زهرا رهنورد به عنوان رئیس دانشگاه الزهرا به دانشجویان درس دموکراسی میداده و بارها گروههای فشار به سخنرانیهایش در یک دانشگاه دخترانه حمله کرده بودهاند. اما فقط این زن و شوهر نبودهاند. به فائزه هاشمی نگاه کنیم که چند هفته قبل برای اولین بار طی بیست سال اخیر بهصراحت پیشنهاد داد حجاب اجباری برداشته شود و مثل اردن و عربستان حجاب در ایران هم اختیاری شود. بزرگی این حرف را وقتی درک میکنیم که یادمان بیاید وقتی فاطمه راکعی با مانتو به جای چادر به مجلس ششم پاگذاشت، آقایان فریاد زدند که این زن لخت را به مجلس راه ندهید! محسن مخملباف را یادمان رفته بود که چقدر بیپناه ماند و مجبور شد کشور را ترک کند. نمیدانستیم چه خوب میتواند پته صداوسیما و کلکهای فنی مناظره را افشا کند و بعد با درک وسیعش از وقایع بشود سخنگوی شایسته میرحسین در جهان و رسواکننده زورمداران در اتحادیه اروپا! محسن سازگارا را هم از یاد برده بودیم، تا زمانی که گفت با میرحسین مخالف است اما فعلا گرفتن حق مردم برایش اهمیت دارد و بعد از ریاست جمهوری حرفهایش را با میرحسین خواهد زد. یادمان رفته بود جوانان بزرگی در دنیا داریم که به اعتراض جلوی سفارتخانههای ایران جمع میشوند و میگویند رای ندادهاند اما برای گرفتن حق مردم ایران آمدهاند.
جنبش مدنی اخیر به یادمان آورد قدر دوستانمان را بیشتر بدانیم و در حفظشان بکوشیم. بعد از سالها، حالا یاد رفسنجانی افتادهایم. یادمان رفته که چطور رفسنجانی را زیرپا له کردیم و نمیدانستیم که در حال از بین بردن محکمترین پایگاه اعتدال و مخالفت با افراطیون مذهبی از طریق نقدهای بیپایه شعاری و مثلا افشاگرایانه هستیم. اگر رفسنجانی نبود، کودتای انتخاباتی در سال 1376 رخ میداد. آن زمان هم رایهای پرشده ناطقنوری آماده بودند، اما رفسنجانی با تمام توانش ایستاد و اجازه نداد آن رایها شمارده شوند. همین فائزه هاشمی روز انتخابات دوم خرداد از صبح تا شب از این حوزه به آن حوزه میدوید تا آخرین گزارشها را به پدرش برساند.
حالا ما ماندهایم و جوانانی که به بزرگترها درس آزادگی میدهند و به همراهی فرا میخوانندشان. حتی اگر این همراهی تا پلههای پشتبام خانهها باشد برای ادای تکبیری از ته دل. جنبش مدنی اخیر کشور را در عرض دو هفته، به اندازه سالها جلو برده و ظرفیتها و شناخت ما از آدمهای اطرافمان را بهشدت دگرگون کرده!
;|+| نوشته شده در ;جمعه پنجم تیر 1388ساعت;16:54 توسط;فرشاد; |;
جمعه 5 تیر1388 ساعت: 17:13
ما توی این دوهفته خیلی تغییر کردیم ولی من میدانم دلم میخواست این اتفاقها باعث این تغییر فکری ما نشود. ذهن سوسول و بی تجربه ما اینهمه اتفاق وحشتناک را راحت هضم نخواهد کرد!
شنبه 6 تیر1388 ساعت: 0:2
سلاممن قصد غلط گرفتن از شما رو ندارم, اما چون وبلاگتون رو اغلب میخونم و نمیخوام دچار نقص باشه و ظاهرا شما هم کامنتها رو تایید میکنید پس می تونین این کامنت رو تایید نکنید این رو می نویسمخانم فاطمه راکعی شاعر و استاد دانشگاه بوده و عضو جبهه مشارکت اما ایشان حداقل از قبل از انتخابات مجلس ششم چادری بودند.فرد مورد نظر شما احتمالا خانم الهه کولایی است که تحصیلاتشان در زمینه علوم سیاسی است البته استاد دانشگاه هم هستند و خانم دکتر دیگری هم که استاد علوم پزشکی مشهد بودند و الان اسمشان یادم نیست. هر دو با مانتو بودند و البته صحبت شما درست است تهدید شدند.حتی یکی از نماینده های زن دوره قبل گفت اگر با مانتو به مجلس بیایند کتک می خورند.فقط جهت تصحیح بود ببخشید
_______________
فرشاد پاسخ ميدهد :
کاملا صحیح هست. من هم در کپی کاری عجله کردم. خانم راکعی هنوز هم چادری هستند.