بزرگ شدیم….

چه روزهایی که گذشت.

خنده دار آنجاست که حالا که بزرگ شدیم می بینیم بزرگی اونقدر که فکر میکردیم باحال نیست ، از طرفی از کوچیکی هم چندان استفاده ای نکردیم.

چه شبهایی که گذشت.

چه آرزوهایی داشتیم در نوجوانی ، برای شبهای بزرگیمان. چه فیلمهایی  و چه عکسهایی.چه با حسرت به تنگ شراب و بدن زنها نگاه میکردیم. حالا چنان عجله داریم که شراب را در ۴ لیتری سرو میکنیم و زن را با لباس.

 

;|+| نوشته شده در ;سه شنبه بیستم آذر 1386ساعت;0:32 توسط;فرشاد; |;

2 نظر برای “بزرگ شدیم….

بیان دیدگاه