روياي نيمه شب تابستان

يعني اصلاً اصرار نكنين كه خجالت ميكشم بنويسمش. يعني اگر بنويسم همين چهار تا و نصفي خواننده هم ديگه سر نميزنن. 

فقط توصيه ميكنم قبل خواب فيلمهاي پازوليني رو نبينين.

;|+| نوشته شده در ;شنبه بیست و چهارم مرداد 1388ساعت;11:53 توسط;فرشاد; |;

ميميرم. ..

عجب دنياي است كه اگر من هم فردا بميرم، بالاي اعلاميه ام مينويسند : جوانِ ناكام. 

پ.ن: دوستان، اين نوارهاي baby check وقتي دوتا خط نشون ميدن يعني بچه دوقلوئه؟ 

;|+| نوشته شده در ;جمعه بیست و سوم مرداد 1388ساعت;0:25 توسط;فرشاد; |;

لذت كشف لب هاي نو

ميخواهم بگويم كه يك سري از بوسه ها، فقط در ابتداي رابطه اتفاق ميافتند. يك سري بوسه ها هستند كه حس فيزيكي ٍ تازگي و ناشناخته بودن، جذابشان ميكند. يك سري بوسه ها هستند كه، يك ماه كه گذشت، هرچه هم كه عاشق باشي و داغ، ديگر تجربه شان نميكني. 

دلم براي اين بوسه ها تنگ شده است. 

;|+| نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و یکم مرداد 1388ساعت;12:58 توسط;فرشاد; |;

تگري

1- فرزند، آنجا كه عرق ميخوري تگري نزن، اگر احساس تگري كردي از محل مورد نظر دور شو. معروف ميشي به تگري، دفعه ي بعد دعوتت نميكنن.

2- فرزند، شهرك غرب عجب فضاهاي سبز خوبي دارد، جان ميدهد براي ميگساري در فضاي باز، ولي جان مادرت در خيابان تگري نزن.

3- فرزند، آبجوي باباي اشكان، كه با مرارت فراوان و خون جگر تهيه ميشود، براي پاشيده شدن به كف پياده روهاي شهرك غرب خيلي حيف است، تگري نزن. 

4- تگري زدي فرزند؟ اشكالي نداره عزيزم، همه ميزنيم. 

;|+| نوشته شده در ;سه شنبه بیستم مرداد 1388ساعت;1:14 توسط;فرشاد; |;

….. و احمقانه تر از همه، آن تلاش مذبوحانه اي است كه ما و پارتنرهاي قديممان ميكنيم، تا به روي خودمان نياوريم كه چقدر از ديدن ٍ بدن ٍ پوشيده در لباس همديگر احساس غريبي ميكنيم.

and your voice was all I heard, that I get what I deserveSo give me reason to prove me wrong, to wash this memory cleanLet the floods cross the distance in your eyesGive me reason to fill this hole, connect the space between.Let it fill up to reach the truth and lies, across this new divide

;|+| نوشته شده در ;جمعه شانزدهم مرداد 1388ساعت;13:25 توسط;فرشاد; |;

مبارزه ميكنيم 43

يك بحثي پيش اومده اين روزها، راجع به هنرمندان و ورزشكاراني كه در مراسم تنفيذ اين رئيس جمهور قلابي شركت كرده اند. من اينجا البته نظر شخصيم رو در توجيه اين رفتار اونها مينويسم و قابل نقد هست ولي مساله اي كه باهاش به شدت سعي دارم مبارزه كنم، همين كينه ها و نفرتها هست از كساني كه به طور مستقيم در به خون كشيده شدن مبارزات مدني موج سبز دست نداشته اند يا از خون ريز حمايت مستقيم نكرده اند. يعني ميدانيد، همچنين برخوردهايي به شدت يك جنبش رو در موضع انفعال قرار ميده. ما بايد انتظار داشته باشيم كه كساني كه دستشان به خون آلوده نيست به زودي به سمت مردم حركت كنند و يك روز پشيمان بشوند.

حالا برسيم به اصل ماجرا:

برگزار كنندگان مراسم، با توجه به عدم استقبال شخصيت هاي سياسي، و همچنين ساختن چهره ي مردمي  براي اون متقلب بزرگ، يك ليست تهيه كرده اند از ورزشكارها و هنرمنداني كه از كسي در انتخابات حمايت نكرده اند. و شروع كرده اند به زنگ زدن. اين آدمها، به عنوان مثال افشين قطبي- جهانگير الماسي- عباس اميري- عمو پورنگ، سياسي كه نيستند، آن كسي هم كه دعوتشان ميكند جوري حرف ميزند كه حس كنند كه يا بايد اينجا بيايند يا كه ديگر هيچ جا نيايند. با چاشني ترس و كمي هم جاه طلبي بلند ميشوند و ميروند. به همين سادگي. اين وسط ولي يك اسم توي چشم ميزند كه حسابش جداي اين حرفهاست و كاملا به ميل خودش رفته است : احمد نجفي. كه چند روز قبل در مراسم توديع مشايي هم شركت كرده به اختيار. او هم البته گول ظاهر مردم فريب اينها و روياي رابطه ي با آمريكا را خورده است.

پ.ن: اين يك تحليل شخصيه. ولي شما فحش هاي شخصي نثار نويسنده اش نكنيد.

;|+| نوشته شده در ;چهارشنبه چهاردهم مرداد 1388ساعت;2:51 توسط;فرشاد; |;

يك ژانر در دو برداشت

ژانر1  :

اينهايي كه شنيدن اگر از دخترها تعريف كني خيلي خوشحال ميشن و با آدم راه ميان، بعد راه ميافتن توي اين سايتهاي دوستيابي، پاي عكسهاي دخترها كامنت ميذارن كه : واي كه چقدر نازي، چي داري توي اون چشماي قشنگت؟ واي تو هم كه مثل من از رنگ سبز خوشت مياد، خانومي ميباره از سر تا پات، و الي آخر… . 

ژانر 2 :

اينهايي كه از همين روش بالا، نتيجه هم ميگيرند.

;|+| نوشته شده در ;یکشنبه یازدهم مرداد 1388ساعت;21:47 توسط;فرشاد; |;

مبارزه ميكنيم 42- بيانيه موسوي


بيانيه‌ی موسوی – 11 مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

می‌گویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباطبا بیگانه و برنامه‌ریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعترافکرده‌اند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت آن چنین چیزینیافتم، بلکه شنیدم که با ناله‌ای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاهروز می گفتند؛ انسان‌هایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آنالزام شود اقرار کنند به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنج‌هایی کهکشیده‌اند ممکن است بگویند. می‌گفتند محسن روح‌الامینی حق داشت که شهیدشد. می گفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم این نمایش هفته‌ها پیشبرگزار می‌شد. می‌‌گفتند هرچه را که به آنان می‌گفتند تا گفته باشند کهاینها حرف‌های ما نیست.

دندان شکنجه‌گران واعتراف‌گیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تاجایی که اینک از میان کسانی قربانی می‌گیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظامدر کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرمند که در نشو و نمای این نهضت وتاسیس نظام برخاسته‌ از آن برجسته‌ترین نقش‌ها را بر عهده داشته‌اند. آیاکسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشته‌اند به چیزیکمتر از آن تهدید می‌کنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت وآبروی آن را هم با این بی‌آبرویی‌ها هدف گرفته‌اید؟ تنها داوری قطعی وجدانبشری از مشاهدة دادگاه‌هایی اینچنین فرمایشی سقوط اخلاقی و بی‌اعتباریصحنه‌گردانان آن است.

صحنه‌هایی که دیدیم و دیدید جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولتدهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلبدر انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید آن را در رعایت ظواهراولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبکف با طرح مطالبیبی‌ربط، با استناد به کتاب‌هایی که به خروار خمیر می‌شوند، با تکیه برگزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد بهاعتراف‌هایی که رنگ شکنجه‌های قرون وسطایی از آن هویداست انتظار دارند ملترا به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخوانده‌اند که پیامبر اکرم (ص) فرمود برایکسی که بعد از شکنجه اقرار کند حدی نیست یا کسی که در زندان یا قید و بندباشد و او را تهدید کرده باشند اقراری برای او نیست (الغدیر جلد ششم).

مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بی‌خبری چهرةشان را دیدنداحساس همدردی می‌کنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیتشما را درک می‌کنند و می‌دانند که حفظ جان شما واجب‌تر از هر چیز دیگراست. زود خواهد بود که ملت محاکمه مرتکبین این فجایع را شاهد باشد وبازجویان و شکنجه‌گرانی که این‌گونه با جان و آبروی او بازی می‌کنندبشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِندَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاءأَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى‏کرد جنبنده‏اى بر روىزمین باقى نمى‏گذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مى‏اندازد وچون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمى‏توانند افکند.

میرحسین موسوی

منبع: وب‌سايت قلم

;|+| نوشته شده در ;یکشنبه یازدهم مرداد 1388ساعت;20:29 توسط;فرشاد; |;